مصائب ورود اهل بیت به شام
شـام بـلا تـیـرهتر از شـام بـود آل رســول و مــلاءِ عـام بــود خنده و رقص و کف و دشنام بود فـرق سـر و سنگ لب بام بود سلـسـلـه و عـتـرت شـیـر خـدا صوت حجاز و سر از تن جدا تار و نی و بَربَط و مضمار و چنگ سینـۀ آیینـهدلان چنـگ چنـگ روی خداوند ز خون گشته رنگ زخم زبان، زخم جگر، زخم سنگ حمله به هر طایرِ سرگشته بود زینب مظلومـه سپر گـشته بود کوچه به کوچه است محیط بلا آل مـحــمّـد هـــمــه در ابـتــلا شـام شـده سختتـر از کـربـلا میرسد از چار طرف این صلا روسیهی سنگ دلی جارچیست جار زند این سر یک خارجیست اهـل عـزا شـام چـراغـان شده مـشعـل آن رأسِ شهـیدان شده شهـر پـر از جـلـوۀ قـرآن شده سـنـگ نـثـار سرِ مهـمـان شده سکـیـنـه و فـاطـمه را میزنند فاش بگـویـم، هـمه را میزنند زلـزله در عـرش برین اوفـتاد شـعـله بـه آیات مـبـین اوفـتـاد چون تن پاکش که ز زین اوفتاد سر ز سـر نی به زمین اوفتاد آنکه به حبلش دو جهان چنگ زد پیـرزنی بـر سـرِ او سنگ زد حملـه بـه آل اشرف الناس بود نه شرف و رحم نه احساس بود سنـگ بـلا جـای گل یاس بود بـر سـر نیـزه سـرِ عبـاس بود زخـم پیاپی بـه جـگـر میزدند سنگ بر آن قرص قمر میزدند ز آتش غم سوخت سراپای من نالـه زند شعلـه ز اعضای من وای من و وای من و وای من ساز و نی و گریۀ مولای من! چنگ و دف و دیدۀ گریان کجا؟ بـزم مـی و آیـۀ قــرآن کـجــا؟ رفـتـه فرو در جـگـرم خـارها کـاش شـود پــاره دلــم بـارهـا عـتـرت پـیـغـمـبـر و بـازارها بــر ســرشــان آمــده آزارهــا لاله کـجـا آتـش صحـرا کـجا؟ شام کجا یـوسف زهـرا کـجـا؟ این غم جانسوز که فوق غم است شعلۀ نــاری بـه دل عالم است سوخته از آن جگـر میثم است هر چه بگریند برایش کم است ایـن سخـن سـیـد اهـل ولاست شام بلا سختتر از کربلاست |